اگر مجموعهی پیشین علی بهشتی با عنوان «نامحسوس» را میتوانستیم به نحو موجهی در امتداد ژانر نقاشی «طبیعت بیجان» مشاهده کنیم۱، مجموعهی جدید او در گالری دستان، به آسانی تن به تعریف، نامگذاری و دستهبندی نمیدهد. این نمایشگاه با عنوان «تأویل»، نمایانگر کند و کاو نقاش در انواع متنوعی از اشکال و فرمهاست: فرمهای مکعبی، تیغهای، مدور، مخروطی، پلکانی و البته معمارانه و سازهمانندْ که تقریباً هیچ کدام تخت و دوبعدی نیستند، و این نکتهی با اهمیتی است چراکه به نظر نمیرسد مسالهی هنرمندْ حول تعاریف فرمالیستی اوایل سدهی بیستم از نقاشی شکل گرفته باشد. بهشتی فضای تصویر را به فرمهای محض و سطوح دوبعدی فرونمیکاهد بلکه مستقیماً به منطق فضای سهبعدی و حضور مادی اشیا در فضا پرداخته است.
این اشیا جسمیت، وزن و حجم دارند، و نورخورده و سایهدارند، بنابراین حاصل نگاه به جهان فیزیکی و همنوا با اشیای واقعی هستند؛ منتها واقعیتی که انگار با چشمهای نیمهبسته و یا از ورای لنز فوکوسنشدهی دوربین دیده میشود و شِمای کلی اشیا یا پرهیبی از آنها را نمایش میدهد.
علی بهشتی، از مجموعهی «تأویل»، ۱۳۹۸
بهشتی تلاش بسیاری کرده است تا آثارش به تلنباری از اشکال خشک، کلیشهای و فاقد خلاقیت تبدیل نشود. آنها نه اشیایی ایستا و منفعل، بلکه زنده و مرتعشاند و درلحظهی پیدایش، جسمیتیابی، تشکلِ هندسی و گسترش در فضا ثبت شدهاند؛ نوعی بازگشت به مرحلهی جنینی اشیا! اشیایی که فاقد نام و شناسنامهاند و از اینرو نمیدانیم دقیقاً چه هستند، اما میدانیم که «چیزی»اند، چیزی که از نوعی شعور و جنبش درونی بهرهمند است. این فرآیندِ زدودن صفات و ویژگیهای ظاهریْ با هدف رسیدن به شیئیت ناب اشیا، مشابه تأمل افلاطونی در حذف عوارض و محسوسات و نیل به ساحت معقولات و شهود ایدههاست، با این تفاوت مهم که اشیای علی بهشتی الگوهایی ایدئال و اثیری و ناب نیستند و هیچگاه مکانمندی، بُعد و مادیت خود را از دست نمیدهند. بنابراین تأمل شهودی در این آثار بیش از آنکه «عمودی» و متعالی باشد، به نحو «افقی» یا درونی صورت میگیرد.
هنرمند در ذهن خود، شیء را بر میز تشریحی خیالی قرار میدهد و آن را کالبدشکافی میکند؛ صفات و اجزای ظاهری آن را گام به گام حذف میکند تا به یک «ایماژ» اصیل، فرمهای ساختاری اصلی، حالات و حرکات متناسب، و بارزترین خصلت لامسهای دست یابد. میتوان دید که برخی از اشیا حضوری متزلزل و مردد دارند، برخی قاطع و برنده. برخی شیشهای و مات هستند، و برخی دیگر سنگین و تو پُر؛ و اغلب آنها مانند مجسمههای ریچارد سرا با حرکت خود فضای خالی پیرامونشان را بازتعریف میکنند. هنرمند به این طریق توانسته جهانی از کمترینها را بسازد، تصور ما از اشیا را به عقب بازگرداند و تکوین و انتظام ساختارها را از نوعی سرمنشأ مرموز نمایان کند. این فرآیند بیشباهت به روش «تغییر خیالی»۲ در تحلیل پدیدارشناسانه نیست. در این روش ما صفات یک شیء را در خیالمان کاهش میدهیم تا جایی که به نامتغیری ثابت برسیم که با تغییر آن ماهیت شیء به تمامی دگرگون میشود و یا فرومیپاشد. البته مدعی نیستم که بین آثار بهشتی و یک نظریهی فلسفی تناظری عین به عین برقرار است؛ کار او ترجمان نظریه نیست، بلکه تأمل و آزمون روشی است که در دورهی اوج هنر مدرنیسم به انحای مختلفی انجام گرفته و همزمان صورتبندی و مفهومپردازی فلسفی نیز شده است.
اما فارغ از هویت معنایی و محتوای فکری آثار علی بهشتی، ویژگی نقاشانهی کار او پژوهش، آزمون و تسلطی است که بر مصالح و تکنیک کارش پیدا کرده است. هرچند در اینجا تفاوت ظریفی در کار است، زیرا با استادکاری روبرو نیستیم که پس از فراگیری یک تکنیک بتواند هر محتوایی را با آن شکل دهد؛ بلکه بیشتر به نظر میرسد ماده و فرآیندْ به طور خودکار ساخت اثر را پیش میبرند و صاحب عاملیتاند. سطوح رقیق، لکههای اشباع و غلیظ سیاه، فرورفتن مرکب به درون بافت کاغذ، یا بافتی که گویی به خورد کاغذ داده شده، لکههای ریز سفید و سیاه (مثل لکههای تصادفی بر فیلمهای قدیمی سینمای صامت)، ارتعاشات و نوسانهای فیالبداهه در طیفهای خاکستری و ساییده شدن بخشی از بافتِ جسمْ همگی بخش مهمی از فرآیندی هستند که از قابلیتها و محدودیتهای کارماده برخواستهاند و چنان مینمایند که انگار این اشیا به طور خودبهخودی و مداخلهی حداقلی یک عامل انسانی یه وجود آمدهاند. آنها شبیه به عکسهای نگاتیوی از اشیا هستند که به نحوی مکانیکی شکل گرفتهاند و از جهاتی تداعیکنندهی فتوگرامهای لازلو موهولیناگی و برخی آثار جنبش ساختارگراییاند.
آثار علی بهشتی آثاری نخبهگرایانه و چنانکه از عنوان مجموعه نیز میتوان دریافت، به یک معنا «فلسفی» هستند. «تأویل» به معنای بازگرداندن به اول است، همچنان که فلسفه واکاوی بنیادها و بازتعریف اولینهاست. با اینحال باید تاکید کنم که توان و بنیهی هنری آثار او نه از مفهوم بلکه از حساسیتهای تکنیکی و خلاقیت شکلساز هنرمند نشأت میگیرند. درواقع ورود به ساحت معنا در آثار او از مسیر مبانی تجسمی میگذرد. ظرافتهای در طراحی، بداعت در ترکیببندی، کنتراست حسابشده و ریتمها و نوسانات در شکل و بافت، همگی وزن و جدیتی را به آثار او میدهند که تنها پس از آن میتوانند حامل مفاهیم گوناگون شوند.
علی بهشتی، از مجموعهی «تأویل»، ۱۳۹۸
*مجموعهی «تأویل» از تاریخ ۲۰ اردیبهشت تا ۳ خرداد در گالری زیرزمین دستان به نمایش گذاشته شده است.
۱. برای خواندن متنی دربارهی نمایشگاه پیشین علی بهشتی با عنوان «نامحسوس» اینجا را کلیک کنید.